جدول جو
جدول جو

معنی نهر قصر - جستجوی لغت در جدول جو

نهر قصر
(نَ رِ گَ مِ)
قصبۀمرکزی دهستان و بخش قصبۀ معمرۀ شهرستان آبادان است. در طول جغرافیایی 48 درجه و 31 دقیقه و 30 ثانیه و عرض 29 درجه و 58 دقیقه در دشت گرمسیری واقع و دارای 950 تن سکنه است. آبش از اروندرود و لوله کشی خسروآباد محصولش حنا و خرما و شغل اهالی زراعت و ماهیگیری و حصیربافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نور بصر
تصویر نور بصر
روشنایی چشم، قدرت بینایی
کنایه از فرزند عزیز
کنایه از شخص عزیز، نور دیده، نور چشم
فرهنگ فارسی عمید
(مِ)
نام قسمت قدیم پایتخت مصر که پس از احداث قاهرۀ معزیه در 358 هجری قمری توسط جوهر سردار المعزلدین اﷲ در شمال یا شمال شرقی آن، به شهر جدید یعنی قاهره پیوسته شد و اینک به مجموعۀ شهر قدیم و جدید قاهره گفته می شود. خرابه های ممفیس، پایتخت قدیم مصر در دوران فراعنه، در دو فرسنگی جنوب قاهره است. (از سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 285 حواشی و تعلیقات) : از آنجا (اسکندریه) میوۀ بسیار به مصر آورند به کشتی. (سفرنامه ص 70). و از مصر تا قیروان صدوپنجاه فرسنگ باشد. (سفرنامه ص 71). چون از جانب شام به مصر روند اول به شهر قاهره رسند چه مصر جنوبی است. (سفرنامه ص 74). میوه و خواربار شهر (تنیس) از رستاق مصر برند. (سفرنامه ص 66). صفت شهر مصر و ولایتش، آب نیل از میان جنوب و مغرب می آیدو به مصر می گذرد و به دریای روم می رود... این آب ازولایت نوبه می گذرد و به مصر می آید. (سفرنامه ص 68).
هست آسیه به زهد و زلیخا به ملک از آنک
تسلیم مصر و قاهره بر قهرمان اوست.
خاقانی.
با وجود چنین دو حجت شرع
ری و خوی کوفه دان و مصر شمار.
خاقانی.
مصر و بغداد است شروان تا در او
هم زبیده هم زلیخا دیده ام.
خاقانی.
روزی از این مصر زلیخاپناه
یوسفیی کرد برون شد ز چاه.
نظامی.
- مصرالقدیمه، محلۀ قدیم واقع میان جامع عمرو ساحل راست نیل. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رِ قَ صَ)
ساق الحمام. شقایق النعمان. (مخزن الادویه). اختلاف عظیم در او واقع است و انطاکی گوید نباتیست باریک ساق و بسیار سرخ و گلش مایل به رزردی و خوشبوئی و از روم آرند و در مصر او را ساق الحمام نامند... و ظاهر آن است که معرب از ناکیسر هندی باشد و به جهت سرخی ساق نار قیصر و در مصر ساق الحمام گویند. (تحفۀ حکیم مؤمن ص 253). نبات نازک سرخ رنگ اندکی متمایل به زردی است. آن را از روم آرند. و در مصر آن را ساق الحمام گویند. نباتی خوشبو و معطر و گرم و یابس و مدر است. (از تذکرۀ ضریر انطاکی). و نیز رجوع به ناکیسر شود
لغت نامه دهخدا
(رِ بَ صَ)
روشنی چشم، کنایه از وجود بسیار عزیز که دیدارش روشنی بخش چشم و دل است. یار و فرزند گرامی. نورچشم. نور دیده:
رفیق نور بصر خواندم به مهر و به لطف
چگونه نور بصر خواندم که بی بصرم ؟
سنائی
لغت نامه دهخدا
(نَ رِ)
دهی است از دهستان قصبۀ نصار بخش قصبۀ معمرۀ شهرستان آبادان. در 11 هزارگزی شمال غربی نهر قصر و 15 هزارگزی جنوب شرقی جادۀ خسروآباد به آبادان، در دشت گرمسیری واقع است و 200 تن سکنه دارد. آبش از اروندرود، محصولش حنا و انگور و خرما و شغل اهالی زراعت و ماهیگیری و گلاب گیری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ)
نهر نهر اصفر، این نام را ملتهای عربی زبان کنونی بر رود زرد یا رود هوانگ هو اطلاق می کنند که طول آن 4000 کیلومتر است و از فلات تبت سرچشمه می گیرد و پس از مشروب ساختن چین شمالی به خلیج چین شمالی فرومیرود. (از اعلام المنجد). نام رود هوانگ هو است. (از الموسوعه العربیه چ بیروت)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نه قصر
تصویر نه قصر
نه کاخ گواژ نه سپهر نه فلک نه کاخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نور بصر
تصویر نور بصر
روشنی چشم فرزند
فرهنگ لغت هوشیار